چندهمسری در اسلام، از نظر کمک به دور نگه داشتن جامعهی اسلامی از فسادهای اجتماعی و رذایل اخلاقی موجود در جوامع بیدین و تحریمگر چندهمسری، اهمیت فراوانی دارد. این جوامع عواقب و پیامدهای آن را چشیدهاند ولی حاضر به اعتراف بدان نیستند؛ از جملهی این پیامدها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
١- گسترش فساد و فحشا و زنا
٢- افزایش نوزادان سرراهی
٣- شیوع بیماریهایی چون ایدز، عقدههای روانی، و فشارهای عصبی
٤- رخنهی عوامل ناتوانی و فروپاشی شخصیتی به روح و روان
٥- از هم گسیختگی پیوندهای زناشویی میان زن و شوهران و در نتیجهی آن، فروپاشی کانون گرم خانواده در حد نابودی
٦- از بین رفتن اصل و نسبها و اختلاط آن
برخی از شبهات چندهمسری
شبههی اوّل:
برخی برای نادرست خواندن چندهمسری به این آیه استدلال میکنند: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾(نساء:١٢٩)؛ «هرگز نخواهید توانست میان زنان به عدالت رفتار کنید، گرچه خود بر آن پایبند باشید» که این آیه، عدم توانایی را بیان کرده است.
پاسخ شبههی اوّل:
پیروان و قائلان به این شبهه باید بدانند که این شبهه، خیالپردازیای بیش نیست؛ چرا که در قرآن هیچ تناقضی وجود ندارد که بخواهد در یک جا چیزی را جایز بشمرد و در جایی دیگر آن را تحریم و ممنوع کند.
از این گذشته، عدالت مطلوب میان همسران تنها در نفقه و برخورد و معاشرت و سایر اعمال ظاهری است که هیچ کدام بر دیگری تأثیر چشمگیری ندارد؛ اما عدالتی که آیه دربارهی آن آمده است و امکانپذیر نیز نمیباشد، همان محبّت و احساسات قلبی است که میفرماید: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً ﴾(نساء:١٢٩)؛ «و شما هرگز نمىتوانيد ميان زنان عدالت كنيد هر چند [بر عدالت] حريص باشيد پس به يك طرف، يكسره تمايل نورزيد تا آن [زن ديگر] را سرگشته [=بلا تكليف] رها كنيد و اگر سازش نماييد و پرهيزگارى كنيد، يقينا خدا آمرزنده مهربان است).
ابن کثیر -رحمه الله- میگوید: ای مردم، نمیتوانید از هر نظر میان همسرانتان عدالت داشته باشید، اگرچه تقسیم نوبت شبانهروزی انجام دهید؛ به قول ابن عبّاس، مجاهد، وحسن بصری و دیگران، ناگزیر از نظر محبّت و شهوت و جماع، تفاوت خواهد داشت.
کسی که بر این باور است که عدالت از نظر نوع نگاه، نزدیکی، خنده و محبت نیز مدّنظر است، بیتردید توهّمی بیش در سر ندارد.
رسول خدا -صلّی الله علیه وآله وسلّم- چنانکه عائشه میگوید: میان همسران خویش عدالت برقرار میکرد و سپس میگفت: «اللهم هذا قسمي فيما أملك، فلا تلمني فيما تملك ولا أملك»(پروردگارا! اين تقسيمم است در آن چه در اختيارم ميباشد، پس مرا در آنچه در اختيار توست و در اختيارم نيست مؤاخذه مکن.) یعنی در بارهی قلب و محبت.
بنابراین عدالت مطلوب و مورد نظر، همان عدالت مادّی است که در حد توان مرد باشد و آنچنان که عامّهی مردم میپندارند، نیازی نیست اگر برای یکی کفشی خرید، برای دیگری هم کفش بخرد؛ بلکه هر کدام بسته به نیازی که دارد، وی نیازش را تامین کند.
شبههی دوّم:
به داستان حضرت علی –رضی الله عنه- چنانکه در صحیحین آمده استدلال میکنند و میگویند پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- از چندهمسری نهی فرموده است؛ زمانی که دختر ابوجهل را خواستگاری نمود و فاطمه دختر رسول الله -صلّی الله علیه وآله وسلّم- هنوز در قید حیات و همسر او بود و وی از پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- کسب اجازه نمود و ایشان فرمود: «فلا آذن ثم لا آذن ثم لا آذن، إلا أن يريد ابن أبي طالب أن يطلق ابنتي وينكح ابنتهم، فإنما هي بضعة مني، يريبني ما أرابها ويؤذيني ما آذاها» «من اجازه نمیدهم، اجازه نمیدهم، باز هم اجازه نمیدهم؛ مگر اينكه علي دخترم را طلاق دهد و دختر آنها را بگيرد؛ زيرا فاطمه پارهی تن من است، مرا اندوهگين ميكند آنچه او را اندوهگين سازد و اذيت ميكند مرا آنچه كه او را اذيت كند.»
پاسخ شبههی دوّم:
قائلان به این شبهه که غرق در شک و تردیداند و اهداف انحرافی و نیتهای پلیدشان را دنبال میکنند، داستان را ناقص خلاصه کردهاند تا با خواستهها و اهداف فاسدشان تناسب پیدا کند؛ آنها بقیهی حدیث را بیان ننمودهاند که میفرماید: «وَإِنِّي لَسْتُ أُحَرِّمُ حَلَالًا، وَلَا أُحِلُّ حَرَامًا، وَلَكِنْ وَاللَّهِ لَا تَجْتَمِعُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَابْنَةُ عَدُوِّ اللَّهِ فِي مَكَانٍ وَاحِدٍ أَبَدًا» «و من حلال خدا را حرام نمیکنم و حرام او را نیز حلال نمیکنم ولی به خدا سوگند، دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا هرگز با هم در یک مکان جمع نمیشوند.»
پس پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- چند همسری را ممنوع نکرده است بلکه تنها، وجود دختر رسول خدا -صلّی الله علیه وآله وسلّم- و دختر دشمن خدا را در عقد یک شخص ناپسند دانسته است. او کیست؟ او پیامبر خداست؛ کسی است که در حلال و حرام حرف اول را میزند.
شبههی سوّم:
میگویند: ازدواج با دو زن باعث میشود همیشه میان آنها درگیری و نزاع باشد و بدین ترتیب، این درگیریها میان فرزندان آنان نیز کشیده میشود.
پاسخ شبههی سوّم:
کینهی میان هَووها چیزی طبیعی است و ناشی از غیرت زنانگی موجود در آنان است و درمان آن در گرو دوراندیشی و تدبیر شوهر و توانایی او در اداره کردن امور خانه و عدالتورزی میان همسران و خداترسی اوست، نه در گرو حرام کردن حلال خداوند برای مرد.
چه بسیار میبینیم که برادران صمیمی، با هم به نزاع و جنگ افتادهاند و در میان آنان آتش دشمنی و کینه به حدّی شعلهور شده که طاقتفرسا است؛ آنان برادران تنی بودهاند که با صفا و صمیمیت کنار هم می زیستهاند و بسیار همدیگر را دوست داشته اند.
بنابراین حتما دشمنی و کینهی میان هووها باعث دشمنی میان فرزندان نمیشود که بگویند ما از یک مادریم و آنان از مادری دیگراند؛ بلکه اینگونه اختلافات و درگیریها، به خاطر عدم آگاهی مردم از دین خداوند و عدم شناخت حقوق یکدیگر و غفلت از آداب متعالی و والای اسلام میان بزرگ و کوچک و دو برادر یا دو خواهر و... میباشد.
اما آنانکه میگویند با نبودن چندهمسری مشکلی هم نیست، مانند کسانیاند که برای رفع مشکلاتی که برخی ایجاد میکنند قائل به نبودن تعامل میان انسانها هستند و میگویند اگر تعاملی نباشد، مشکل هم به وجود نمیآید.
اگر بیعدالتی در چندهمسری، ناشی از عدم آگاهی برخی از مردم به دین باشد، به این معنا نیست که هر کس، چند همسر انتخاب کند در مشکلات بیشمار و سختی میافتد و خطرهای پایانناپذیری گریبانگیرش میشود؛ بلکه واقعیت این است که اگر مرد، پایبند به دین الله و شریعت مقدّس باشد و همچنین زن، مراعات این مورد را بکند، چنین مشکلاتی که منحرفان بیان میکنند، هرگز وجود نخواهد داشت و اگر هم باشد، اندک بوده و بهزودی با تقوای الهی رفع خواهد شد.
از این گذشته، اگر نظری به فواید بیشمار و حاصل از چندهمسری که در مقالات پیشین به برخی از آن اشاره کردیم، افکنده شود، این بیعدالتیای که برخی آن را بیان میدارند، ناچیز و بیاهمیت خواهد بود.
شبههی چهارم:
میگویند که چندهمسری باید به علت نقص، عیب، زشتی یا چنین چیزی، در همسر اول، انجام شود.
پاسخ شبههی چهارم:
این شبهه مردود است؛ چراکه پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- پس از خدیجه، با عائشه و سوده ازدواج نمودند و عائشه را بسیار دوست داشتند و با وجود این پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- پس از عائشه، با هفت زن دیگر ازدواج کردند و از این گذشته، دلیل واضح و صریحی بر این مدّعا نیست که چندهمسری تنها پس از وجود عیب و نقص در همسر اول، جواز دارد و در غیر این صورت درست نیست.
ويژگیهای یک شوهر خوب
١- پایبند به اطاعت از الله و عمل به شریعت در آشکار و نهان و عدم تساهل و کاهلی در امور دینی و عدم اطاعت از مخلوق در نافرمانی از خدا.
٢- خوشاخلاق بودن، نرمخویی و آسانگیری، خوشسخن و شیرینبیان بودن و دوری از فحش و دشنام و کلمات ناسزا و چهرهی خشمآلود و درهم کشیده.
٣- تلاش برای کسب علوم شرعی و دینی و آموزش دین به همسر و محبّت به همسر به خاطر خدا و خواهان درود فرشتگان بر خود و همسرش
٤- الگوی خوب بودن، تناسب سخنانش با کردارش و کردارش با گفتارش و عمل به اکثر عبادات، تا حد توان
٥- آگاه بودن از شیوهی برخورد با همسر و جذب او و ادای حقوق کامل او با صلابت و مودّت و محبّت.
٦- دنیادوست نباشد؛ تا او را شبانهروز از یاد آخرت به دور نگه دارد و همزمان دنیا را هم فراموش نکند و برای کسب حلال خداوند تلاش کند و شعارش این باشد: روزی پروردگار بهتر و جاودانتر است؛ آنچه نزد خداست بهتر و جاودانتر است.
٧- برای برنامهی تربیت و پرورش فرزندانش راه و روش کار را بداند و به همسرش بیاموزد که چگونه فرزندان را پرورش دهد و سر وقت آنان را تشویق کند و نیز آنان را از یاد نبرد.
٨- همیشه از زودگذر بودن دنیا، برای همسرش تعریف کند تا به آن دلبسته نشود و بدان محبّت نیابد و از گور و توشهی آمادهکرده برای گور سخن بگوید؛ با تقوا و پاکیزه باشد. دانش بطلبد و از پروردگار غافل نباشد و زبانش دائم به ذکر الله تر باشد.
٩- ارزش وقت و اهمیّت آن را بداند.
١٠- مرد احساس و محبّت باشد، خشکخلق و خشکسخن نباشد؛ کلمات محبتآمیز از دهانش بیرون آید و همسرش همیشه با شنیدن سخنانش، به وجد آید و شادمان گردد.
١١- به ظاهر و نظافت و بوی خوش، در پیروی از رسول الله -صلّی الله علیه وآله وسلّم- اهمیت دهد.
١٢- یادش نرود که همیشه از همسرش، به خاطر خدمت در خانه و پرورش فرزندان سپاسگزاری کند و به او نشاط دو چندان دهد و خسته و ناتوان نشود.
١٣- صلهی رحم به جای آورد؛ بخصوص با خانوادهی همسرش ارتباط داشته باشد تا شادی را به او هدیه دهد.
١٤- عاقل و حکیم باشد. آرام و باوقار باشد. منفعل و بیحال نباشد. خودش روی پای خودش بایستد و مشکلات زندگیاش را حل کند و اگر دشوار بود، به کسانی که اهل مشورتاند مراجعه نماید.
١٥- خداپرست باشد و بسیار ذکر او گوید. روزه بگیرد. متین و آرام باشد. تا میتواند به پرستش خداوند و نوافل بپردازد.
١٦- مؤمن، مجاهد، صبور و خشنود به رضای خداوند باشد و ناسپاسی نکند و به روزی داده شده از سوی الله، راضی باشد و تنها به نعمتهای جاودان نزد الله، چشم طمع بدوزد.
١٧- داعی به سوی الله باشد. امر به معروف و نهی از منکر کند. معتدلانه و بهدور از افراط و تفریط باشد. با روش درست و میانهروی و متناسب با شریعت به دعوت بپردازد. دعوتش بر پایهی عمل به کتاب خدا و سنّت رسول الله و نه بر اساس هوی و هوس و حزبگرایی و تعصّب باشد.
نظرات